عکس کده

متن مرتبط با «آموزنده» در سایت عکس کده نوشته شده است

پاسخ آموزنده عالم به : بالاترین وزنه چند کیلو است؟

  • ترک عادت های بد هیچ موقع دیر نیست.   پاسخ آموزنده عالم به : بالاترین وزنه چند کیلو است؟   ازعالمی ..پرسیدند.. بالاترین وزنه چند کیلو است. که یه نفر بزنه وبهش بگن پهلوان؟… عالم در جواب گفتن بالاترین وزنه یه پتوی نیم یا ۱کیلویی است.که یه نفر بتواند , ...ادامه مطلب

  • 10 حدیث زیبا و آموزنده همراه با عکس

  • امیرالمؤمنین علیه السلام: شادی مومن در چهره‌ي اوست، قدرتش در دینش، و اندوهش در دلش اسـت…  غررالحکم   احادیث زیبا آقا رسول الله «ص»: ‌  هر كس بـه شـما نیکی كرد، جبران كنيد و اگر نتوانستيد، ان قد, ...ادامه مطلب

  • عکس نوشته های زیبا و آموزنده بزرگان

  • جمله عکس های با معنی و عکس نوشته های خواندنی سخنان بزرگان عکس نوشته های فلسفی سخنان بزرگان دنیا عکس نوشته های زیبا و آموزنده از بزرگان سخنان زیبا و آموزنده بزرگان عکس نوشته های زیبا عکس نوشته ها, ...ادامه مطلب

  • قصه آموزنده کودکانه پلیس جنگل

  • داستان پلیس جنگل قصه گفتن برای تکامل مغز نوزادان و کودکان لازم است چراکه با دریافت پیغام ها و نکات آموزنده قصه کودک ذهن خود را به چالش می اندازد در قصه گویی علاوه بر اینکه کودک صدای والدین را می شناسد،صحبت کردن برای او نیز راحت می شود.داستان جالب و آموزنده کودکانه پلیس جنگل که در آن نکات قابل توجهی گنجانده شده است را برای کودک دلبندتان بخوانید. اردکها هر وقت دلشون می خواست می پریدند توی آب برکه ،و آب رو کثیف و گل آلود می کردند و به حق بقیه ی حیوونا که می خواستن آب بخورن اهمیت نمی دادن.زرافه ی مغرور که به خاطر قد بلندش می تونست برگهای بالای درختارو بخوره ،بارها و بارها خونه ی پرنده هایی که روی شاخه های درختا بودند رو خراب می کرد و فرار می کرد.روباه پیر، با کلک زدن چندین بار سر حیوونای بیچاره کلاه گذاشته بود و غذاهاشونو خورده بود.میمون بازیگوش هم هر وقت می رفت بالای درخت موز ،چند تا موز می خورد و پوستشونو توی راه پرت می کرد و با همین کارش باعث می شد بعضی از حیوونا در حال دویدن زمین بخورن .خلاصه مدتی بود که جنگل سبز شلوغ شده بود و بی انضباطی همه جا رو پر کرده بود.تقریبا همه ی حیوونای جنگل از این وضعیت خسته شده بودند. اینجوری جنگل دیگه جای زندگی نبود .حیوونا فهمیده بودن که باید برای بازگشتن آسایش و آرامش به جنگل یه تصمیمی بگیرن .اونا با هم تصمیم گرفتن برای جنگل یه کلانتری بسازن .اما کلانتری بدون پلیسه نمی شه.حالا چه کسی باید پلیس جنگل بشه ؟چاره ی کار قرعه کشی بود .ده تا از حیوونا داوطلب شدن تا پلیس جنگل باشن .قرعه کشی شروع شد و بعد از دوساعت نتایج اون اعلام شد. 1- مار خالخالی2- یوزپلنگ تیزپا3- کلاغ راستگواشکال این قرعه کشی این بود که به جای یه نفر، سه نفر انتخاب شده بودند چون هر سه نفرشون به اندازه ی مساوی رأی آورده بودند.از طرفی، هر سه نفرشون برای پلیس بودن مناسب بودن.اما حیونا اصرار داشتن بین این سه نفر یکی رو انتخاب کنن.می خواستن دوباره برای قرعه کشی آماده بشن که یه دفعه صدای جیغ خرگوشه حواس همه رو پرت کرد.آخه یه حیوون بدجنس که نقاب به صورتش زده بود تا کسی اونو نشناسه ،کیف پول خرگوشه رو برداشت و پا به فرار گذاشت .خرگوشه داد می زد :آی دزد ،دزد .کمکم کنید،دزد همه ی پولامو برد، بدبخت شدم.یوزپلنگ با شنیدن صدای خرگوشه، انداخت دنبال دزده تا بالاخره کنار برکه اونو دستگیر , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها